وﺏگاه یک متعلم

یادداشت هایی پیرامون جامعه شناسی و فناوری اطلاعات

یادداشت هایی پیرامون جامعه شناسی و فناوری اطلاعات


ممکن است نام جنبش حوادث تلخی همچون آشوب، شورش و حتی ترور را در ذهن متبادر سازد اما حقیقت آنست که یک ملت برای پیشرفت و تعالی نیاز مبرم به جنبش دارد، نمونه ی صالح و برگزیده ی جنبش، انقلاب اسلامی ملت ایران است که در طول سه دهه هنوز هم که هنوزه از شور و انعطاف و مطالبه گری اعضای میلیونی آن ذره ای کاسته نشده است زیرا که موفقیت خود را مدیون دغدغه ی بسیار بزرگ و اصولی بوده است. مشخصا جنبش هایی موفق هستند که طیف بیشتری از دغدغه ها را دنبال کنند، یعنی هرچه افکار بنیانگذاران جنبش سطحی تر باشد فروپاشی آن نیز زودتر صورت میپذیرد.

در این مقاله قصد دارم به جنبش های سطحی و بدون عقبه ای اشاره کنم که همین دغدغه ی بزرگ و عظیم یعنی جمهوری اسلامی را هدف گرفته اند و آماج حملات ناجوانمردانه ی خود قرار می دهند...


1: معتقدان به انفصال دین از سیاست:

این قشر خود را حامی گفتمان دینی و حق طلبی می دانند و به قشر اندیشمندان و علما نزدیک هستند در حالی که این عده بر خلاف مشی دینی بسیار تندرو و حتی تکفیری هستند و به مثابه ی دریافت ها و تفسیر به رای ها از مفاهیم دینی، در حقیقت موجب وهن دین می شوند و حتی ادخال در سیاست را موجب فساد دانسته، اکثریت غیر همفکران خودشان را عوام و احمق توصیف میکنند...

در حقیقت این قشر را نمی توان نماینده ی حقیقی علما و اهل مذهب دانست، و با اندکی تفحص و بررسی می توان دریافت انحرافات عقیدتی شدید حتی برخی از این افراد را بطور کامل از دایره ی دینداری و دین مداری خارج نموده است...


2: جنبش سبز(2):

عقبه ی این جنبش به دوم خرداد سال 1376، درست زمانی که یک روحانی با شعار های کاملا سطحی وارد دستگاه مدیریت کلان کشور می شود، بر می گردد. این جنبش بعلت نداشتن عقبه و مدیران متعهد بعد ها به شعبات مختلف تقسیم شد...

این جنبش در جریان انتخابات سال 88 و با سوء استفاده از فضای آزاد گفتگو در کشور اعلام موجودیت کرد و اگر نبود ادعای حمایت از نظام و تمکین به قوانین "هرگز" نمی توانست 13 میلیون نفر را جذب شعار های خود کند... گواه این مطلب نیز اعلام برائت مردم از رفتاری است که طبق آن سرسپردگی به استکبار و استمداد از آنها توجیه می شود.

هم اکنون این جنبش طرفداران بسیار کمی دارد چرا که حس بی اعتمادی به بنیانگذاران آن در دل طرفداران قدیمی اش ترس و نا امیدی ایجاد کرده است.


3: سبز لجنی(3):

پیروان این جنبش با وجود اینکه ادعا می کنند هنوز همان جنبش سبزی هستند، اما اینچنین نبوده و نیست چرا که جنبش سبز در ابتدا یک جنبش کاملا درون گفتمانی و داخلی محسوب می شده است و تمام مرامنامه های ابتدایی اش را بر اساس تمکین به نظام جمهوری اسلامی بنا نموده است (حداقل ادعای تمکین) و همین ادعای تمکین بوده که آن تعداد را در یک زمان خاص طرفدارش ساخته بود. این جنبش توسط کسانی اداره و راهبری می شود که اغلب در خارج از ایران زندگی میکنند و اطلاعات کم و ناقصی درمورد رویداد های داخلی دارند اما به لطف حمایت کشور های استعماری از ایشان تعداد زیادی سایت و خبرگزاری و تریبون در اختیار دارند که با استفاده از عناصر گماشته شان (4) در داخل کشور به استخبار و تحلیل رویداد ها می پردازند. یادآور می شویم اعضای این باصطلاح جنبش اختلافات اساسی با هم دارند تا جایی که برخی با ظواهر انقلابی در صحنه ظاهر می شوند و برخی دیگر در ظاهر ضد انقلاب...


4: دین ستیزها(5):

اهالی این باصطلاح جنبش اساسا ظاهر و باطن ضد انقلاب هستند و اکثریت ایشان مفاهیم دینی و اعتقادی را به سخره می گیرند و برای اشاعه ی فحشاء و منکرات هر کاری حاضرند انجام دهند. این عده با وجود حمایت های زیاد تریبون های بزرگی در اختیار ندارند (البته دلیلش را می توان هدر دادن اموال کمک شده برای پیشبرد هرزگی و عیش و نوش هایشان دانست)

ردپای این عده را در قالب کمپین های همجنس بازی، فمینیستی و حتی شیطان پرستی می توان در شبکه های اجتماعی مثل فیسبوک، توئیتر، فرندفید و گوگل پلاس براحتی یافت، هرچند مجموعه های بزرگ و پر هزینه ای مثل سرویس های عکس و ویدئوی مستهجن و مبتذل نیز از طرف حامیان آمریکایی/صهیونیستی به آنها تقدیم شده که البته بسیاری بدلیل آنچه ناکارآمدی نامیده میشد تعطیل شده اند یا در آستانه ی تعطیلی و تغییر کاربری هستند. (6)

در مورد این افراد میبایست اطلاع رسانی خاصی انجام شود زیرا این عده با حضور در پوشش های زنانه یا مردانه ی خاص و ظاهرا محبوب و براه انداختن سایت ها، صفحات و انجمن هایی با موضوعیت تفریح، سرگرمی و انتشار مطالب جذاب سعی در جذب صاحبان اندیشه ی خاکستری (7) و تغییر منش ها و افکار آنها میکنند.

 

(1): به این دلیل فارسی زبان نامیده شده اند که هرگز دغدغه های فکری فعالان پیرو این جنبش ها دغدغه ی اکثریت مطلق مردم ایران (همان جمهوری اسلامی) نبوده و وجه مشترک این جنبش با ایرانیان صرفا فارسی زبان بودن پیروان آنهاست...

(2): شاید بتوان رهروان این جنبش را عده ی بسیار کمی از اصلاح طلبان دانست (همان عده ی کمیاب ملتزم به جمهوری اسلامی)

(3): هرگز این عده راه جنبش سبز را طی نمیکنند هر چند خود را مدام سبز میشمارند... تفاوت این عده (سبز لجنی) با جنبش سبزی های کمیاب، گفتمان خارج از محدوده ی جمهوری اسلامی و ولایت فقیه می باشد.

(4): از میان هر چهار باصطلاح جنبش نامبرده.

(5): عده ای از پیروان این قشر ورشکستگان سایر باصطلاح جنبش ها میباشند که بعلت نداشتن ایدئولوژی جامع و وجود افکار انحرافی به این درجه تنزل یافته اند.

(6): برای نمونه بعد از حماسه ی انتخابات 88 و راهپیمایی میلیونی 9 دی برخی از همین سایت ها و شبکه ها که صرفا برای سرویس دهی به ایرانیان ایجاد شده بودند از بروز رسانی عاجز و یا بطور کل واگذار شدند.

(7): مقصود کسانی هستند که نه حامی پرشور نظام هستند و نه دشمن بلکه در برزخ انتخاب این دو هستند و یا کاملا بی تفاوت.

 

* اگر روزی از روزها شناخت حق و باطل برایمان سخت شد می توانیم از روش مقایسه ی عمق دغدغه ها استفاده کنیم، یعنی اگر در مقایسه ی دو نوع تفکر دچار مشکل شدیم کافی است بررسی کنیم کدامیک نگاه و برنامه ی وسیعتری را دنبال میکند. جنبش های نامبرده تنها به چند شعار و منش مقطعی بسنده کردند و به همین دلیل هرگز روی ادامه ی حیات را ندیدند و نخواهند دید و این در حالی است که گفتمان و جنبش جمهوری اسلامی با تکیه بر عمق بسیار وسیع و گسترده ی نگاهش می تواند الگویی جاودانه برای تمامی نسل ها و ملت ها باشد.


۹۱/۱۰/۰۸
هادی حیدری

نظرات  (۰)

هیچ نظری هنوز ثبت نشده است

ارسال نظر

ارسال نظر آزاد است، اما اگر قبلا در بیان ثبت نام کرده اید می توانید ابتدا وارد شوید.
شما میتوانید از این تگهای html استفاده کنید:
<b> یا <strong>، <em> یا <i>، <u>، <strike> یا <s>، <sup>، <sub>، <blockquote>، <code>، <pre>، <hr>، <br>، <p>، <a href="" title="">، <span style="">، <div align="">